وقتی که میرفت، تصورش را نمیکرد که روزی مؤسس شرکت دانشبنیانی با دهها میلیارد تومان گردش مالی باشد. اما شد! خواندن این سرگذشت، مرور هزار راه نرفته است.
شنیدن داستان انسانهای موفق، قصههای تلخ و شیرین افتوخیزهایشان، لحظههای دردمندی و اوقات بهرهمندی آنها، لذتی زیرپوستی در آدمی ایجاد میکند و میتوانی سفر نرفته را تجربه کنی.
تولید محصول و داشتن شرکت شاید رؤیای بسیاری از اهالی دانش و دانشگاه باشد، اما رسیدن به این نقطه، نیاز به عزمی راسخ برای پنجه در پنجه شدن دارد؛ گلاویزی با مشکلاتی که تنها رهروان این مسیر از آن آگاهند.
روایت بیصدا قصه یک آدم معمولی است، کسی درست مثل نیمی از مردمان این شهر، که یک روز با صرف فعل خواستن، مسیر زندگی خود را تغییر داد تا مرزهای معمول، مرسوم و روزمره زندگی را اندکی جابهجا کند.
زمانی که رضا باقری ۲۸ ساله در سال ۱۳۶۸ برای ادامه تحصیل عازم دیار غیر میشد، تصورش را نمیکرد که روزی مؤسس شرکت دانشبنیانی با دهها میلیارد تومان گردش مالی باشد. اما تقدیر بهگونهای رقم خورد که او پس از هفت سال به میهن بازگردد و ایدههای بسیاری را که برای توسعه مهندسی و علم مواد در ذهن پرورانده بود، در دستور کار قرار دهد. این کتاب داستان پرپیچوخم این کارآفرینی فناوارنه است؛ سرگذشتی که نگرش ما را به واقعیتهای مسیر کارآفرینی دانشبنیان و رسوخ فناوری در صنعت، مضاعف میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
تا پیشازاین، تصور میکردم که دانش تولید آزمایشگاهی حدود ۴۰ درصد از دانش تولید صنعتی است، اما بعد از طی این مسیر به این نتیجه رسیدم که تولید در مقیاس آزمایشگاه تنها ۴درصد مسیر است! تحمل این شرایط برای من بسیار سخت بود؛ به حدّی که برخی شبها به خاطر استرس زیاد از خواب میپریدم. ما در مراحل ابتدایی کار بودیم و انتظار چنین شرایطی را نداشتیم. پسازآن دوران، بارها چکهایی را با ارقام بسیار زیاد امضا کردم و تعهدات میلیارد تومانی دادم، اما هیچگاه فشار و استرس آن دوران را تجربه نکردم…
کتاب روایت بیصدا: روایتی متفاوت از توسعه و تجاریسازی یک فناوری به تازگی توسط انتشارات الگونگار پیشرفت منتشر شده است و شما میتوانید برای تهیه این کتاب به دسته کتابهای مدیریت، کارآفرینی و کسبوکار فروشگاه اینترنتی واوک مراجعه کنید.